کلبه کوچک سامیار

دو ماهه توی وجودمی مامانی

1392/6/6 9:7
نویسنده : مامان
168 بازدید
اشتراک گذاری

" ٢ ماهه تو وجودمی مامانی "

سلام قلب مامانی, خوبی قربونت برم ... جات راحته ؟؟؟؟

امروز اومدم یه کم باهات حرف بزنم نور عینم ... اومدم برای بار چند هزارم بهت بگم که

چقدر دوست داریم ...

امروز آخرین روز از ماه دوم که تو وجودم داری رشد میکنی ...

و مامانی رو هر روز و هر ساعت و هرلحظه بیشتر داری به حس بی مثال مادر بودن

نزدیک میکنی. امروز 2 ماه تمام که قلب من و بابایی به عشق تو می تپه و نفسمون

با نفسهای تو به دم و بازدم میرسه.

بابایی به عشق تو چشماشو می بنده و به عشق تو بیدار میشه...

با اومدنت دنیای رنگی من و بابا رو تبدیل به رنگین کمون ها کردی...

از روزی که فهمیدیم شما نور عینم قدم رو چشمامون گذاشتی روزهای زندگیمون

هم تغییر کرده .... هر لحظه با تو بودن رو تمرین میکنیم و از روزهایی که در آغوشت

میکشیم حرف میزنیم ...

بابایی همش میگه تیپ منو پسرم باید یکی باشه هاااااااااااااا... باید همیشه ست

باشیماااااااااااااا ... منم میگم چی از این بهتر که همه چیش به خودت بره هااااااااا..

جونم برات بگه مامانی ,  بی تاب 7 ماه دیگه هستیم تا صدای بی مانندت توی

گوشمون بپیچه .....

وااااااااااااااای چه صدای دل انگیزیه صدای میوه ی عمرت...

عزیز دل مامانی ازت ممنونم که اومدی و ما رو شاد کردی . ازت میخوام همونطوری

که بابایی بهت گفته همیشه قوی باشی و بی مانند , بی همتا مثل آسمون که هیچ

همتایی نداره و مثل سقفی محکم بالای سر همه موجوداته...

مثل رود زلال و روان باش و مثل کوه محکم و استوار و مثل درخت بخشنده ...

مامان جون , میخوام اینو بگم در یک کلام : بزرگ باش..

.

.

خدایا تا بینهایت ها دوست دارمت و هر لحظه شکر میکنم که

فرشته ای از جنس خوبیها برایمان هدیه کردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)