مگه میشه ..
نمیدونم .... تا الان که این حسا رو تجربه نکرده بودم و همش به خودم میگفتم یعنی
میشه آخه آدم از خودش بیشتر کی رو میتونه دوست داشته باشه ؟؟؟؟
بببببببببببببببببببببله میشه یعنی اینطوری بگم پسرم بهت :
مادر که باشی دیگه برای خودت نیستی , برای خودت نمیخوری , نمیخوابی , حتی
برای خودت نفس نمیکشی...
هر لحظه ای که از عمرت بگذره برای فرزندت فقط میخوای که اون راحت باشه و خدایی
نکرده اذیت نشه.. واااااااااااااای خدای رحیم و رحمانم : هزاران بار شکر که من رو
لایق مادر بودن کردی...
خدای غفور و کریمم , خودت حافظ سامیارمون باش و اونو سالم و صالح بده بغلمون...
آمممممممممممممممیییییییییییییییییییییییییییییییین
عزیز دل مادر, من و بابایی بی صبرانه منتظریم این چند هفته ی باقی مونده هم
بگذره و شما قدم رو چشم ما بذاری و ما هم تمام عشقمون رو به پات بریزیم ,
باهم بازی کنیم و گردش بریم و کلی کارای دیگه با هم انجام بدیم..
سامیار گل پسر مامان و بابا :
اینو بدون که منو و بابا خیلی خیلی دوست داریم ...
شما همه ی وجود ما هستی عزیزم و مطمئن باش تا ماهستیم و به لطف خدا
نمیذاریم توی زندگیت سختی داشته باشی و میشیم تکیه گاهت...