کلبه کوچک سامیار

به نیمه ی راه رسیدیم پسرم

1392/8/22 14:56
نویسنده : مامان
277 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سامیار مامانی.. خوبی پسر گلم ؟

قربونت برم عزیزکم دیگه به سلامتی به نیمه ی راه رسیدیم. خدا رو هزار بار شکر

تا اینجاش همه چیش خوب پیش رفته انشالله بقیه ی راهم به خوبی میگذرونیم

و سالم و سلامت بیای بغلمون...

ولی مامانی دیروز کلی منو ترسوندی آخه از صبح اصلا تکون نمیخوردی و منم اصلا

حالم خوب نبود و همش به بابایی می گفتم : تو به سامیامون سفارش کن تکون

بخوره و خیال منو راحت کنه.. بابایی ام همش بهم میگفت حتما خسته شده و خوابیده

بذار بخوابه ولی من اصلا دلم نمیخواست این حرفا رو بشنوم و انتظار حداقل یه تکون

خوردنتو داشتم..

ولی شیطون بلا ,  تا بابایی بهت میگفت : گل پسرم ,  آرامشم , وجودم , نفسم

یه تکون بخور و مامانیو از نگرانی در بیار .. باورت نمیشه تا میگفت اونم چی از

پشت تلفن به یه دقیقه نمی رسید و تکون میخوردی دورت بگردم..

همش به خدا التماس میکردم که اتفاقی برات نیفتاده باشه ... آخه اگه تو نباشی

من میمیرم سیب سرخم.. گریهگریه 

مامانی قول بده همش تکون بخوری و منو ذوق مرگ کنی.. فدای تکون خوردنات

که جون میگیرم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)